جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

ثروتمندتر از بیلگیتس چه کسی است؟

http://s1.picofile.com/file/6552613678/bil.jpg


از بیل گیتس پرسیدند از تو ثروتمند تر هم هست؟


در جواب گفت بله فقط یک نفر.

پرسیدند کی هست؟

در جواب گفت:

من سال‌ها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه‌های طراحی مایکروسافت را در ذهنم پی‌ریزی می‌کردم، در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه‌ها و روزنامه‌ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم.

برای همین اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه‌پوست روزنامه‌فروش وقتی این نگاه پر توجه منو دید گفت: این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت‌؛ گفتم: آخه من پول خرد ندارم...!  گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.

سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز داشتم .دوباره چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت: این مجله رو بردار برا خودت.
گفتم: پسر جون چند وقت پیش باز من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد  اینجا دچار این مسئله می‌شه بهش می‌بخشی؟!

پسره گفت آره من دلم می‌خواد ببخشم از سود خودمه که می‌بخشم...!

به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من مونده که با خودم فکر کردم؛ خدایا این بر مبنای چه احساسی اینا رو می‌گه...؟

بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم.
اکیپی رو تشکیل دادم و گفتم برید و ببینید در فلان فرودگاه کی روزنامه  می‌فروخته. یک ماه و نیم تحقیق کردند متوجه شدند یک فرد سیاه پوست که الان  دربان یک سالن تئاتره خلاصه دعوتش کردن اداره.
ازش پرسیدم منو می‌شناسی؟

گفت: بله جناب عالی آقای بیلگیتس معروفی که دنیا  می‌شناسدتون.

بهش گفتم: سال‌ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا اینکار رو کردی؟

گفت طبیعی است چون این حس و حال خودم بود؛

گفتم: حالا میدونی چه کارت دارم، می‌خوام اون محبتی که به من کردی رو جبران کنم؛

جوون پرسید: به چه صورت؟

گفتم: هر چیزی که بخوای بهت میدم!

  (خود بیلگیتس میگه خود این جوونه وقتی با من صحبت میکرد مرتب میخندید)

پسره سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟

گفتم: هرچی که بخوای...

واقعاً هر چی بخوام؟

بیل گیتس گفت: آره هر چی که بخوای بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام داده‌ام به اندازه تمام اونا به تو می‌بخشم.

جوون گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!

گفتم: یعنی چی؟ نمی‌تونم یا نمی‌خوام؟

گفت: تواناییش رو داری اما نمی‌تونی جبران کنی!

پرسیدم واسه چی نمی‌تونم جبران کنم؟

جوون سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو  بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه...

اصلاً جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس می‌گه همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست
؛ جز این جوان 32 ساله  سیاه پوست...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.