جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

شش درس زندگی برای استقبال از تغییر...!

زندگی تغییر است و پیشرفت، اختیاری. هوشمندانه انتخاب کنید.

کارن کایزر کلارک


زندگی می‌تواند یک معلم همیشگی برای ما باشد. 


وقتی اولین بار درس‌های زندگی را یاد نمی‌گیریم، زندگی به طریقی آنها را برایمان تکرار می‌کند تا بهتر بفهمیم.


زندگی من طی چند سال گذشته با اتفاقات وحشتناک تغییر کرده است. من درمقابل تغییر این اتفاقات مقاومت کردم و سعی کردم با آن بجنگم. وقتی در برابر درس‌هایی که این تغییرات به من می‌آموختند مقاومت کردم، چرخ‌ و فلکی از تغییرات به دنبال آن ادامه یافت.


وقتی هفده سالم بود. والدینم که مهاجرت کرده بودند، در تجارت کوچکی که داشتند شکست خوردند. از یک زندگی راحت و بی‌دغدغه در کالیفرنیای شمالی، کوچ کرده و به آسیا برگشتند. 


این جابجایی ناگهانی و غیرقابل‌انتظار بود و همه ما شگفت‌زده بودیم. من در سال‌های آخر دبیرستان بودم و به‌همین دلیل پیش یکی از دوستان خانوادگی در کالیفرنیا ماندم تا درسم را تمام کنم.


تابستان را در کنار خانواده‌ام در خارج گذراندم و بعد برای شروع دانشگاه به کالیفرنیای جنوبی برگشتم. در آن محیط جدید کاملاً تنها بودم و هیچ دوست یا آشنایی در اطرافم نبود.


زندگی خیلی سریعتر از آنکه بتوانم با آن وفق پیدا کنم در حرکت بود و در شوک جابجایی ناگهانی خانواده‌ام، محیط جدید و دانشگاه بودم. اینها تغییرات شگرفی همراه با ترس، تنهایی و اضطراب برایم به وجود آورده بود.


بسیار تحت تاثیر محیط جدید دانشگاه و بزرگی آن بودم؛ باوجود اینکه در کلاس‌های ۳۰۰ نفری می‌نشتم، تنها بودم و می‌بایست با مسئولیت‌های استقلال و بزرگ شدن دست و پنجه نرم می‌کردم.


هر چیزی که می‌شناختم در مدت زمانی بسیار کوتاه تغییر کرده بود. سعی کردم تا جاییکه در توان دارم خوب با موقعیت کنار بیایم اما با منزوی کردن خودم حتی از دانشگاه و محیط آن سعی کردم دربرابر این تغییرات مقاومت کنم. آن اولین و تنها زمانی در طول زندگی‌ام بود که دست به خودکشی زدم.


سال‌ها بعد از اتمام دانشگاه که به اهداف کاری و شغلیم دست پیدا کردم، وارد حرفه وکالت شدم. به مهاجران، پناهندگان و افرادیکه از آزار و اذیت و شکنجه فرار کرده و به امریکا برای اقامت آمده بودند، کمک می‌کردم.


همه وقت، پول و زندگیم را در دفتر کارم گذاشته بودم. نه تنها سخت درگیر زندگی حقوقی موکلینم شده بودم، بلکه با پستی و بلندی‌های داشتن یک کار و حرفه هم سر و کار پیدا کردم.


شروع و اداره کردن یک حرفه کار آسانی نیست و در مورد حرفه من هر ماه پول بیشتری از دست می‌دادم. بااینحال باید تصمیم می‌گرفتم و تصمیم بسیار سختی بود، سودم کم بود اما بخاطر زندگی‌هایی که می‌توانستم نجات دهم احساس می‌کردم راه شغلیم را پیدا کرده‌ام. اما وقتی تصمیم گرفتم در دفترکارم را ببندم، پرونده‌های موکلینم را ببندم، قرض‌هایم را بدهم و باز به دنبال کار باشم، زندگیم دوباره سراسر تغییر شده بود.


در فاصله دانشگاه و کسب‌و کار، با یک دختر زیبا ازدواج کردم. ده سال با هم زندگی کردیم و بسیاری از پستی و بلندی‌های شخصی و کاری زندگی را با هم گذراندیم. باوجود مشکلاتمان، هر دوی ما همه تلاشمان را برای نگه داشتن ازدواجمان به کار گرفتیم.


وقتی اشک‌ها خشک شد، ضرر جلسات مشاوره بیشتر از فایده آن بود، به همین دلیل دیگر دست از حرف زدن کشیدیم، از هم جدا شده و سال گذشته طلاق گرفتیم. پایان ازدواج ما مثل شکسته شدن یک گلدان چینی به میلیون‌ها تکه بود.


من ابتدا با مقاومت شدید و بعد با ناراحتی و اندوه عمیق با پایان ازدواجمان برخورد کردم. چطور چیزی که اینقدر برایم ارزش داشت و احساس می‌کردم همیشگی است باید تمام می‌شد؟


هرچه بیشتر می‌جنگیدم و دربرابر هرکدام از این اتفاقات زندگیم بیشتر مقاومت می‌کردم، یاد گرفتم که باید تغییرات زندگی را در آغوش بگیرم و بدانم که همیشه تغییراتی بر سر راهم خواهد بود.

در زیر ۶ درسی که درمورد استقبال از تغییرات زندگی یاد گرفتم برایتان عنوان می‌کنم:


۱. انتظاراتتان را کم کنید.


در هرکدام از موقعیت‌های زندگیم، انتظارات و توقعات بسیار بالایی برای خانواده‌ام، کارم و ازدواجم داشتم. توقع داشتم که هرکدام از آنها ثابت بمانند و برای همیشه ادامه پیدا کنند. اما یاد گرفتم که هیچ چیز همیشگی نیست. هیچ چیز.


می‌توانید انتظارات معقولی از اتفاقاتی که دوست دارید بیفتد داشته باشید اما هیچ تضمینی برای آن نتیجه وجود ندارد. کم کردن انتظاراتتان با نداشتن توقع در روابط، کار یا موقعیت‌های زندگی به شما کمک می‌کند هر چه برایتان پیش می‌آید را بپذیرید.


وقتی توقعاتتان معقول باشد و یک نتیجه خاص و مشخص را انتظار نداشته باشید، بهتر می‌توانید با تغییراتی که بر سر راهتان قرار می‌گیرد کنار بیایید. اما انتظارات غیرمعقول از زندگی اکثر اوقات با فقدان، ناامیدی و درد خاتمه می‌یابد.


۲. تغییر را دریابید.


برای مدتی طولانی من باور نمی‌کردم که موقعیتم تغییر کرده است. خیلی دیر فهمیدم که تغییر خیلی سریع اتفاق می‌افتد و می‌تواند در هر نقطه‌ای از زندگی پیش آید.


آگاه باشید که تغییر می‌تواند در زندگیتان اتفاق بیفتد. این یعنی بفهمید که اوضاع از آنچه که الان هست متفاوت خواهد شد. درک و دریافت تغییر به آن اجازه رخ دادن بعد از اشکار شدن می‌دهد به جای اینکه با دید انکار و مقاومت با آن برخورد کنید.


۳. تغییر را بپذیرید.


من نومیدانه سعی کردم جلوی آن را بگیرم و اجازه ندهم آن تغییرات اتفاق بیفتد.


به جای مقاومت، به تغییر اجازه بدهید آشکار شود و سعی کنید بفهمید چه چیز در حال تغییر است و چرا.


موقعیت‌های زندگی ممکن است آنطور که شما دوست دارید تغییر نکنند و این هیچ اشکالی ندارد. استقبال از این موقعیت‌ها به شما کمک می‌کند به طور موثر با این تغییرات کنار بیایید، اصلاحات لازم را در زندگیتان به وجود آورید و کمکتان می‌کند به جلو بروید.


۴. از تجربیات درس بگیرید.


اگر تغییر را قبول کرده و در آغوش بکشید، به دنبال درس‌هایی در آن خواهید گشت. 


وقتی تغییرات شگرفی در زندگی من به وجود می‌آمد، من ابتدا نمی‌خواستم آن را دریابم و به همین دلیل آنها برای من بدون معنا و مفهوم بودند. وقتی به گذشته نگاه می‌کردم و بالاخره تغییر را قبول می‌کردم، درس‌هایی که کم‌کم از آن می‌گرفتم فوق‌العاده بودند.


تغییر بهترین معلم شما می‌شود اما فقط به شرط آنکه به خودتان برای درس گرفتن از آن اجازه دهید.


۵. بفهمید که قوی‌تر می‌شوید.


وقتی تغییر را پذیرفته، آن را در آغوش بکشید و از آن درس بگیرید، ناخودآگاه قوی‌تر خواهید شد، توانایی پذیرش هوشیارانه تغییر به شما امکان می‌دهد در جریان طوفان‌ها اطرافتان، مثل صخره سنگ شوید--حتی اگر بترسید.


۶. خِرَد را در آغوش بگیرید.


هر چه بیشتر به تغییر در زندگیتان میدان می‌دادم، بیشتر بعنوان یک انسان رشد می‌کردم. در آغوش گرفتن تغییر قدرت تازه‌ای به زندگی‌ام وارد کرد و آرامش درونی بیشتری به من داد.


وقتی هوشیارانه تغییر را در آغوش بکشید و یاد بگیرید آن را بعنوان بخشی از زندگیتان قبول کنید، آرامش و شجاعت بیشتری پیدا می‌کنید. وقتی زندگی نتواند با پستی و بلندی‌های خود شما را بلرزاند، می‌فهمید که تغییر قادر به شکستن شما نیست.


به درجه‌ای از درک از زندگی می‌رسید که ممکن است برخی آن را خرد بنامند.


وقتی تغییر را بپذیریم، از آن درس بگیریم و برای تجربه آن بهتر شویم، تغییر دیگر دشمن ما نخواهد بود. معلم ما می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.