جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

نفوذ و تأثیر گذاری یک زن...!

شبی اوباما و همسرش تصمیم گرفتند که کاری غیرعادی انجام دهند و برای شام به رستورانی که زیاد هم گران قیمت نبود، بروند. وقتی آنها به رستوران رفتند صاحب رستوران از محافظان رئیس جمهور پرسید که آیا می تواند خصوصی با همسر رئیس جمهور صحبت کند و آنها هم اجازه دادند. 

همسر اوباما به طور خصوصی با آن مرد صحبت کرد. بعد از آن اوباما از همسرش پرسید که چرا او این همه مشتاق خصوصی صحبت کردن با تو بود؟ همسرش گفت: که صاحب رستوران گفته در ایام جوانیش دیوانه‌وار عاشق او بوده است ...! 
سپس اوباما گفت: و اگر تو با او ازدواج می کردی اکنون صاحب این رستوران بودی...!

همسر اوباما در پاسخ گفت: اگر من با او ازدواج می کردم او الان رئیس جمهور بود...
  
 One night President Obama and his wife Michelle decided to
 do something out of routine and go for a casual dinner
at a restaurant that wasn't too luxurious. When they were
 seated, the owner of the restaurant asked the president's
 secret service if he could please speak to the First Lady
 in private. They obliged and Michelle had a conversation
 with the owner. 
Following this conversation President Obama asked
 Michelle, why was he so interested in talking to you. She
mentioned that in her teenage years, he had been madly
 in love with her. President Obama then said, "so if you
had married him, you would now be the owner of this
lovely restaurant", to which Michelle responded, "no,
 if I had married him, he would now be the President".
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.