جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

کمی لبخند روزانه...!

بعضی شب‌ها که خوابم نمی‌بره، یه جوری که مغزم بشنوه می‌گم:

خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم

 

هیچی دیگه

اصن بیهوش می‌شـم. 


**********************************************


غصه هیچوقت سراغ من نمیاد، هیچوقت!

در واقع هیچوقت نرفته که بخواد بیاد، الانم اینجاست!


سلام کن به عمو...!


**********************************************

خدایا به ما که بنز و بی‌ام‌و و پورشه و...

نمیدی ...!


حداقل به اونائی که میدی یه کم به قیافه‌هاشون دقت کن! 


که ما انقدر حرص نخوریم...!  واقعاً شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی‌ها کشف می‌کنن،

و اسم خودشون‌رو میذارن روش و گرنه مثلاً بجای پارکینسون...


باید می‌گفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی و برادران به غیر مجتبی


**********************************************


ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺮﺷﯽ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ. ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ، ﺑﻘﯿﻪ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﺳﺎﻃﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺗﻮﺵ 


**********************************************

همین پیش پای شما سنش دو رقمی شده‌ها...!

بعد استاتوس گذاشته: چه عذابی کشیدم وقتی در آغوش او دیدمت !!!


من سنِ اون بودم عذاب نمی‌دونستم چیه که!

بادکنک باد می کردم سر بادکنک‌رو می کشیدم صدای ویژژژژژژژژژ می‌داد مثه اسب از ذوق شیهه می‌کشیدم


**********************************************

من وقتی حوصله‌ام سر میره یه پرتقال بر می‌دارم پوست می‌کنم بعد پوستش‌رو به هزاران تیکه خرد می‌کنم آنقدر ادامه میدم تا یکی برسه نجاتم بده


 **********************************************


اون موقع که پراید 7 تومن بود تو ایران، تا پنج سال نایلون رو صندلی رو بر نمی‌داشتن!

حالا که شده بیست تومن حتماً تو خونه یه اتاق خواب براش درنظر می‌گیرن که خدای نکرده دچار اضطراب شخصیتی نشه


**********************************************


اطلاعیه جدید آتش نشانی در اصفهان: لطفاً هنگام بروز حادثه زنگ بزنید؛ نه تک زنگ

**********************************************

ما بدبختی رو بوسیدیم و گذاشتیم کنار... 

حالا ول کن نیست، میره و میاد میگه:

یه بوس بده
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.