ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
روزی، یک پدر روستایی با پسر پانزده سالهاش وارد یک مرکز تجاری میشوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟
پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تاکنون چنین چیزی ندیدم، و نمیدانم.
ادامه مطلب ...پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوستداری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا ...
جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان میداد گفت:
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوستداری...
ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمیدونی
از هماکنون برای نـوروز 1390 خود برنامه داشته باشید....
ادامه مطلب ...کودکی که لنگه کفشش را دریا از او گرفته بود روی ساحل نوشت:
مردی که ازدریا ماهی گرفته بود، روی ماسهها نوشت:
موج آمد و جملات را با خود شست .....
این پیام تنها برای من این مفهوم را داشت که:
برداشتهای دیگران در مورد خودت را، در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی
به دلیل تجاوز اعراب به ایران و تسخیر ایران و تشکیل حکومت اسلامی و به کارگیری زبان عربی در ایران، شوربختانه سالیان سال است کلمههای عربی وارد زبان پارسی شده است و گویش رست زبان پارسی به دست فراموشی سپرده شده است .
در زبان عربی چهار حرف: (پ ، گ ، ژ ، چ ) وجود ندارد. آنها به جای این ۴ حرف، از واجهای : (ف - ک – ز – ج) بهره میگیرند.
و اما: چون عربها نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها، به کتاب ادبیات پارسی می گوییم : کتاب ادبیات فارسی