اول اینکه از استرسهایتان حرف بزنید:
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی آرامش..
دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید:
گذشتهتان و آیندهتان را خیلی جدی نگیرید…
اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهیهایی که در گذشته در حق خودتان کردهاید، نشوید.
همه همینطور بودهاند وانگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایدهای جز چرکی شدن آنها ندارد. ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است..
فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سختتر و دردناکتر است…
سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید:
کمی تنهایی، کمی بچگی کردن، کمی بودن با هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید…. که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد…
مثل نهنگها که هر از چندگاهی به بالای آب میآیند و نفسی تازه میکنند و دوباره به زیر آب برمیگردند…
چهارم اینکه تنتان را بجنبانید:
ورزش قاتل استرس است...
لزومی هم ندارد که وقتی میگوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید
ادامه مطلب ...پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.
ادامه مطلب ...روزی روزگاری در روستایی در هندوستان حاج آقای پولداری به روستاییها اعلام کرد که به ازای هر میمون ۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.
روستاییها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمونها کردند.
حاج آقا هم هزارها میمون به قیمت ۲۰ دلار از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند.
بههمین خاطر حاج آقای زرنگ این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستاییها فعالیتشان را از سر گرفتند.
پس از مدتی موجودیها هم کمتر و کمتر شد، تا سرانجام روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزار های خود رفتند.
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به سختی میشد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
ادامه مطلب ...شاید به این فکر کنید که این یک ساعت به دست آمده منجر می شود تا شما یک ساعت کمتر بخوابید، اما نگاهی به کارهای زیر بیاندازید، واقعا آنها ارزش آن را ندارد که یک ساعت از خوابتان را فدای آنها بکنید؟
تا به حال اتفاق افتاده که در طول روز یک ساعت وقت اضافه داشته باشید و ندانید با وقتتان چه کنید؟
هر چند زیاد خوشایند نیست که همه چیز با زمان سنجیده شود، اما به هر شکل عمر ما را بر پایه زمان می سنجند. ما در مسابقات ورزشی دقیقه ها و ثانیه ها را ثبت می کنیم. سرعت گذر زمان وقتی که از آن لذت می برید زیاد می شود و زمانی که در یک قرار ملاقات کسل کننده نشسته اید به کندی می گذرد. قدرتی برای کنترل زمان وجود ندارد و این موضوع چندان چیز جالبی نیست. اما هیچکس از یک ساعت وقت اضافه در طی روز بدش نمی آید.