جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

نامه خداحافظی مارکز...!

مـارکز که می­دانست مـرگ در انتظار او ایستــاده است، نامـه­ی کوتــاهی را نوشته بــود که به‏نـامه­ی خداحافظی او مشهور شده است.  مارکز در این نامه نوشته­ است: 


«اگر پروردگار لحظه‌ای از یاد می‌برد که من آدمکی مردنی بیش­نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده‏ماندن به من می‌داد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردم. به احتمال زیاد، هر فکرم را به زبان نمی‌راندنم، اما یقیناً هرچه را می‌گفتم فکر می‌کردم. هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می‌دادم. کمتر می‌خوابیدم و بیشتر رویا می‌بافتم؛ زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می‌بندیم، شصت ثانیه نور از دست می‌دهیم. راه را از‌‌ همان جایی ادامه می‌دادم که سایرین متوقف شده­ بودند و زمانی از بستر بر می‌خواستم که سایرین هنوز درخوابند.  ادامه مطلب ...