جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

هشدار به راننده‌های محترم...! (روش‌های جدید سرقت)

چند روز پیش بعدازظهر ساعت 19 سوار بر اتومبیل در مسیر جنوب به شمال بزرگراه شیخ فضل‌الله در حرکت بودم در زیر پل یادگار امام دو عابر جوان بی‌پروا به وسط خیابان آمدند و چون برای عبور من مکث کردند از کنار آنها رد شدم در همین لحظه صدای برخورد شدیدی (احتمالا برخورد یکی از آن دو به آینه بغل ماشین من) شنیده شد و شکسته‌های شیشه به داخل اطاق پرت شد.
توقف کرده و دیدم جوان ضربه دیده، از درد گریه می‌کند و دستش را در بغل گرفته است و دیگری با عذرخواهی از اینکه بدلیل عجله برای عبور از عرض خیابان باعث این حادثه شده‌اند از من عاجزانه درخواست کرد که فرد صدمه دیده را به بیمارستان برسانیم و من هم با نگرانی و ناراحتی حاصل از حادثه و درد کشیدن فرد مصدوم از نفر دوم خواستم که سوار بر ماشین من شده و مرا به نزدیکترین بیمارستان راهنمایی کند. در بین راه فرد سالم به طرز مشکوکی با شخص دیگری در تماس بود تا جاییکه در نهایت من با مشکوک شدن به موضوع، بصورت پنهانی با استفاده از دوربین تصاویر دو فرد ذکر شده را ضبط کردم و بعد از اینکه ترفند آنها برای کشاندن من به یک محل خلوت و اجرای مقاصدشان نا کام ماند با درگیری بعدی و کمک فرد سوم که متوجه شدم با اتومبیل خود ما را تعقیب می‌کرده متواری شدند.
تصاویر دو جوان به همراه اتومبیل نفر سوم که در این نقشه با هم همراه بودند جهت اطلاع عموم از نحوه عملکرد آنها در ادامه آمده است. امید است با اطلاع رسانی به موقع جلوی ترفند های مشابه گرفته شود.
 
 

http://s1.picofile.com/file/6832652912/p1.jpg

http://s1.picofile.com/file/6832657942/p2.jpg

http://s1.picofile.com/file/6832663978/p3.jpg

http://s1.picofile.com/file/6832722332/p4.jpg
خوانندگان عزیز دقیقاً یه همچین اتفاقی برای یکی از دوستان بنده نیز افتاده که بد نیست این رو هم بخونید:
ساعت 3 بعدازظهر در اتوبان همت درحال حرکت بودم که دیدم یه چیز محکم خورد به ماشین و آینه بغلم خورد شد. توقف کردم دیدم یه نفر روی زمین افتاده. بلافاصله یه پراید توقف کرد و گفت: آقا چی‌کار کردی یارو مرد، بشین بریم بیمارستان.
یه نفر کنار ما نشست و راه افتادیم. به اولین بیمارستان که رسیدیم طرف که بغل دست من نشسته بود گفت: نه این بیمارستان خوب نیست بریم یکی دیگه،...  من که کم کم داشتم شک می‌کردم بدون اینکه متوجه بشه رفتم جلوی یه کلانتری وایستادم. تا طرف متوجه شد بلافاصله از ماشین من پیاده شد و سوار اون پرایده شدن و پا به فرار گذاشتن.
این اتفاقی بود که برای دوست من هم افتاده بود تورا به خدا خیلی مراقب باشین.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.