جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

نقشه آنلاین ترافیک تهران...!

سلام این نقشه آنلاین ترافیک تهران هست. هر 5 دقیقه یک بار هم آپدیت می‌شه به دیگران هم اطلاع بدهید که قبل از خروج از خانه یا محل کار این نقشه رو چک کنند و انتخاب مسیر درستی داشته باشند.

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم...!

من به مدرسه می‌رفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه می‌رفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه می‌رفت اما نمی دانست چرا
من پول تو جیبی‌ام را هفتگی از پدرم می‌گرفتم
تو پول تو جیبی نمی‌گرفتی همیشه پول در خانه‌ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدرسه کنار خیابان آدامس می‌فروخت
معلم گفته بود انشا بنویسید ...
ادامه مطلب ...

تفاوت عشق با ازدواج...!

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده، من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم...
ادامه مطلب ...

آموختن از استاد...!

کدام یک از اساتیدم را می‌خواهی بشناسی؟ اساتید زیادی داشته‌ام که هرکدام چیزی را به من آموختند و مرا تا همیشه قدرشناس خود کردند. چطور است آنی که به من قدرشناسی آموخت را به تو معرفی کنم. 

ادامه مطلب ...

کینه و حسدهای ناشناخته...!

امروزه این مطلب ثابت شده است که گاهی در شعور باطن انسان شرارت‌هایی رسوب می‌کند که چون در بیرون نیست و رسوب کرده و در ته حوض است، انسان خودش از وجود آنها آگاه نیست و فقط در شرایط خاصی که محرکاتی پیدا می شود، انسان یک‌مرتبه می‌بیند که از آن عمق روحش این رسوبات بالا می آید که آدم خودش تعجب می‌کند و باور نمی‌کند که در درونش چنین چیزهایی وجود داشته باشد.
گاهی انسان، خودش به خودش ایمان پیدا می‌کند: وقتی به خودش نگاه می‌کند می‌بیند در قلبش هیچ گونه کدورتی نیست، کینه و حسدی نسبت به کسی ندارد، تکبر و عُجبی ندارد و واقعاً هیچ یک از اینها را در خودش نمی‌بیند. ولی یک موقع- به تعبیر قرآن- "امتحان" - پیش می‌آید و در امتحان یک‌مرتبه انسان می‌بیند که تکبرها و عُجب‌هایی از درونش بیرون آمد، حسدها و کینه‌ها و حقدهایی از درونش بیرون آمد که آن سرش ناپیداست.

ادامه مطلب ...