جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

آبروی عاشق...!

شیوانا همراه شاگردانش از مسیری عبور می‌کرد. به یک آبادی رسیدند و کنار رودخانه نشستند تا استراحت کنند. تنی چند از اهالی آن آبادی نیز کنار رودخانه ده مشغول فروش محصولات خود بودند.

در این هنگام شیوانا و شاگردان متوجه شدند که دو فروشنده با وجودی که جنس‌هایی کاملاً مشابه داشتند و قیمت‌هایشان هم یکسان بود اما یکی از آنها فروش بیشتری داشت و اهالی دهکده بیشتر از او خرید می‌کردند. نکته جالب این بود که رهگذران هم برای خرید بیشتر به او مراجعه می‌کردند. این نکته برای شاگردان جالب به نظر رسید. برای همین از شیوانا جدا شدند تا دلیل این پرمشتری بودن آن فروشنده را کشف کنند.

ساعتی بعد همگی دور شیوانا نشستند و نتیجه تحقیق خود را با هم در میان گذاشتند. مشخص بود که فروشنده پرطرفدار جوانی است فقیر اما محجوب که دلباخته دختر ثروتمندترین شخص دهکده شده که اتفاقاً دختری فهیم و با کمالات است. با وجود اختلاف طبقاتی این جوان دست از عشق خود برنداشته و قول داده که به هر ترتیبی شده پول و ثروت لازم برای ازدواج را فراهم کند.

جوانی که فروش کمتری داشت یک فرد راحت و بی‌خیال و عاشق پرورش کبوتر بود و برای کسب معاش و گذراندن امور زندگی خود فروشندگی می‌کرد و به محض این که فرصتی به دست می‌آورد به سراغ کبوتربازی و سرگرمی‌های خودش می‌رفت.

یکی از شاگردان گفت: "اما ما هنوز نفهمیده‌ام چرا با وجودی که هر دو جوان از یک طبقه اجتماعی هستند اما مردم دهکده برای جوانی که دلباخته دختر ثروتمند دهکده است احترام بیشتری قایل هستند و ترجیح می‌دهند بیشتر از او خرید کنند؟"

شیوانا تبسمی کرد و گفت: "جواب ساده است. آبروی عاشق بسته به چیزی است که عاشقش است. آن کبوترباز عاشق کبوتر و بازی است به همان اندازه هم نزد مردم آبرو و احترام دارد. اما آن فروشنده دیگر دختری صاحب کمال از خانواده‌ای بالاتر از خود را انتخاب کرده و برای رسیدن به او تلاش می‌کند. طبیعی است که آبرو و اعتبار و ارج و قرب بیشتری نزد مردم دارد و اهالی ترجیح می‌دهند از او بیشتر خرید کنند تا در مسیری که انتخاب کرده او را یاری رسانند."

سپس شیوانا به فروشنده کبوترباز اشاره کرد و گفت: "می گویند عشق چشمان آدم را کور می‌کند. وقتی انسان عاشق و دلباخته چیزی شود که کم ارزش و بیهوده باشد، باید بداند که آبرو و اعتبار خود را که بسیار ارزش دارد و می‌تواند برای او ثروت و راحتی فراهم کند بی آن که بداند به پای معشوق خود می‌ریزد. بنابراین اگر انسان قرار است عاشق شود بهتر است دل به چیزی بسپارد که ارزش داشته باشد و آبرو و اعتباری شایسته برای او به ارمغان آورد."

ریشه‌ برخی از اصلاحات کاربردی و عامیانه...!


زپرتی:
واژه‌ی روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق‌های روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان می‌افتاد دیگران می‌گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم‌کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.

هشلهف:
مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژه‌ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه می‌تواند نازیبا و نچسب باشد، جمله‌ی انگلیسی (I shall have به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژه‌ی مسخره‌آمیز را برای هر واژه‌ی عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار می‌برند.


چُسان فسان:
از واژه‌ی روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.

شر و ور:
از واژه‌ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.

اسکناس:
از واژه‌ی روسی Assignatsia که خود از واژه‌ی فرانسوی Assignat به معنی برگه‌ی دارای ضمانت گرفته شده است.

فکسنی:
از واژة روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.

نخاله:
یادگار سربازخانه‌های قزاق‌های روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ می‌گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده‌اند.

شمارش معکوس تحویل سال ۹۰...!

Iran time:  Monday March 21, 2011, 02:50:45 AM
 ایران: ساعت 02:50:45 صبح زود - دوشنبه 1 فروردین 1390



Sonbol Syb Maahi Senjed Tokh-morgh Seer Somaagh Sekkeh Samanoo Sabzeh Ayeneh Sham'a

  Happy Nowruz!

    

تست کردن شراب...!

مسئول تست کردن شراب‌های یک شراب‌سازی می‌میرد، مدیر کارخانه شراب‌سازی دنبال یک مسئول تست دیگر می‌گردد تا استخدام کند.


http://uploadtak.com/images/4sf87q0zgh0csog2jgk2.jpg

ادامه مطلب ...

جملاتی زیبا و کوتاه از بزرگان...!

لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد. (نارسیس)

***********************************************************************

ادامه مطلب ...

یه روز یه ترکه یه رشتیه یه لره یه قزوینیه...!

  یه روز یه ترکه
         http://s1.picofile.com/file/6363612672/bager_khan.jpg

        اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛


        خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛

یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.
ادامه مطلب ...

دلیل داد زدن...!

http://s1.picofile.com/file/6358107642/screaming_cats_and_kids.jpg

 

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟


شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردی‌مان را از دست می‌دهیم.
ادامه مطلب ...

معجزه دیوار براق نقره‌ای رنگ...!

http://s1.picofile.com/file/6350037222/elevator.jpg


روزی، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله‌اش وارد یک مرکز تجاری می‌شوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ می‌شود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر می‌پرسد، این چیست ؟

پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده می‌گوید پسرم، من تاکنون چنین چیزی ندیدم، و نمیدانم.

ادامه مطلب ...

چند تا دوست‌داری...؟

http://s1.picofile.com/file/6337073438/old_man_2.jpg



پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست‌داری؟

گفتم چرا بگم ده یا بیست تا ...
جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می‌داد گفت:
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست‌داری...
ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمی‌دونی

ادامه مطلب ...