جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

جورواجور

از هر دری سخنی با خوانندگان عزیز...

بیایید چهل مورد از کم هزینه‌ترین لذت‌های دنیا را بدانیم...!

اگه کمی و فقط کمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را کمی بهتر کنیم بسیاری از لذت‌ها نه وقت زیادی می‌خواهد و نه پول زیاد. 

پس منتظر تغییرات زیاد در یک روزی که معلوم نیست کی باشد نباشیم ... 

در کوچکترین اتفاقات عظیم‌ترین تجارب بشر نهفته است. 

باور کنید ...

  ادامه مطلب ...

در پانزده دقیقه مغزتان را ریبوت کرده و تمرکزتان ریفرش کنید...!

تا به حال شده است که دلتان بخواهد دکمه ریست مغزتان را درست مثل زمانی که کامپیوترتان را ریبوت می‌کنید فشار دهید؟ یکی از کارشناسان سلامتی در نیویورک می‌گوید این کار نه تنها ممکن است بلکه باید به بخشی عادی از روزتان تبدیل شود.


  

 وی می‌گوید: "در مقام یک مدیر مهم است که از خودتان مراقبت کنید. اگر در بهترین حالت خود نباشید، افرادی که به آن‌‌ها خدمتی ارائه می‌کنید و همینطور افرادی که برای‌تان کار می‌کنند نیز نمی‌توانند در بهترین حالت ممکن خود باشند."

این کارشناس توصیه می‌کند در طول روز دقایق ویژه‌ای برای خود بسازید تا کمی از شرایط فاصله گرفته و مغزتان را پاک کنید. در اینجا به بیان ۵ کار سریع که می‌توانند تمرکزتان را بازگردانند می‌پردازیم:  ادامه مطلب ...

هم اکنون در مقابل یکنواختی زندگی قیام کنید...!

بسیاری از ما در زندگی، دچار روزمرگی می‌شویم. زندگی برایمان یکنواخت و بی‌معنی است. انگیزه‌ای نداریم، از ته دل نمی‌خندیم و شور و اشتیاقی برای انجام کارها از خود نشان نمی‌دهیم.
 
کارها را به فردا و پس فردا موکول می کنیم، برای آرامش روح و روان و شادی خودمان، قدمی بر نمی‌داریم. شاید بتوان گفت به روزمرگی و افسردگی، عادت کرده‌ایم و تسلیم شده‌ایم. این روند به جایی می‌رسد که کارهای مهم را نیز، دیگر انجام نمی‌دهیم.
اما مسئله ای که نمی‌دانیم و یا شاید آنرا جدی نگرفته‌ایم، این است که ادامه این زندگی به جاهای ناخوشایندی که همانا مرگ تدریجی روح و روان است، منتهی خواهد شد. 
ادامه مطلب ...

ترس از مرگ...!


از مرگــــــــــ نترســـــــــــــــــــــــــــــــــــید..!

از این بترســـــید که وقتـــی زنده‌اید

چیزی در درون شـــما بمیرد

بــــنام انـــسانیت...!

عید غدیر مبارک...!

داستانی از امیرالمومنین علیه‌السلام، قصه‌ای زیبا و تاثیرگذار.

 

سه برادر نزد امام علی علیه‌السلام آمدند و گفتند می‌خواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی. امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ 

آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد. 

امام علی علیه السلام فرمودند: بر تو حد را اجرا می‌کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه می‌شود، و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه می‌شود. 


امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را می‌کند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد. 

امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت می‌کنی؟ 

ابوذر عرض کرد: بله. 

امیرالمومنین فرمود: تو او را نمی‌شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می‌کنم! 

ابوذر عرض کرد: من ضمانتش می‌کنم یا امیرالمومنین. 

آن مرد رفت و روز اول و دوم و سوم سپری شد... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود... 

اندکی قبل از اذان مغرب روز سوم، آن مرد آمد. و در حالیکه خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی. 

  ادامه مطلب ...

مهربانی بسیار ساده است...!

مهربانی بسیار ساده است؛ ساده تر از آنچه فکرش را بکنی
کافی است به خودت ایمان داشته باشی
 و به معجزه مهر... 
ادامه مطلب ...

به راستی ما کدامیم؟ (نوشته‌ای از مرحوم قیصر امین پور)

نوشته‌ای از مرحوم قیصر امین پور

 

 بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و بعضی از آدمها را نخوانده باید دور  انداخت ...

 

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬ بعضی جلد ضخیم، بعضی جلد نازک  و بعضی اصلاً جلد ندارند.

 

بعضی آدمها با کاغذ کاهی نامرغوب چاپ می‌شوند و  بعضی با کاغذ خارجی.

   ادامه مطلب ...

تا حالا فکر کردید این زنبون چه کارهایی میتونه بکنه...!؟

با این زبون میشه مسخره کرد، با همین زبون میشه روحیه داد

با این زبون میشه ایراد گرفت،
 با همین زبون میشه تعریف کرد

با این زبون میشه دل شکست،
 با همین زبون میشه دلداری داد

با این زبون میشه آبرو برد،
 با همین زبون میشه آبرو خرید

با این زبون میشه جدایی انداخت،
 با همین زبون میشه وصل کرد

با این زبون میشه آتش زد،
 با همین زبون میشه آتش رو خاموش کرد

اگر اختیار هیچ چیزُ نداشته باشیم، 
اختیار زبونمونُ رو که داریم ...

این هم یه راه دیگه واسه........... « از خود شروع کردن »